قلب واقعیت و مظلوم نمایی؛ دو حربه انتخاباتی تیم تبلیغاتی سید حسن حسینی در انتخابات پیش روی مجلس

مدتی است فعالیت های انتخاباتی سید حسن حسینی شاهرودی نماینده فعلی مردم شاهرود و میامی برای ابقای کرسی سبز رنگش در بهارستان، شتاب بیشتری گرفته است. این فعالیت ها که به صورت رسمی از "منبرخانه وثیقی" کلید خورد، در دهم آذر ماه مصادف با نخستین روز ثبت نام داوطلبین انتخابات با ورود به فاز اجرایی، از شیوه نامه اش رونمایی شد.
واخوانی شیوه برگزاری جلسه ای که درشامگاه دهم آذرکه در آن قلعه نو خرقانی ها به بهانه بیان مطالباتشان دعوت کرده بودند، برای درک  استراتژی انتخاباتی آقای حسینی خالی از لطف نخواهد بود. جلسه ای که بیشتر ملغمه ای از تئاتر، کمدی، تراژدی و یک جُنگ تبلیغاتی بود.
پرده اول:

قلب واقعیت

در طول یکی دو سال گذشته در جلساتی که نماینده فعلی شاهرود در جمع هنرمندان و یا بانوان حضور پیدا می کند، شرایط طوری مدیریت می شود که میکروفن به سمت خانم محترمی که از قضا کسوت هنری هم دارد، سُر می خورد و ایشان هم در سرودن مدیحه ای در مناقب نماینده سنگ تمام می گذارد و دست و دل بازانه، تاریخ را به دو دوره قبل و بعد از او تقسیم می کند.

 در جلسات اخیر و به خصوص در منبرخانه وثیقی از مدل های دیگری از این جماعت پرده برداری شد که گویا قرار است در ایام منتهی به انتخابات؛ متناسب با مستمعین یکی از این حضرات در حد توان "عمل قلب واقعیت" برای ایجاد زمینه مظلوم نمایی و تواضع دکتر حسینی در پرده دوم را انجام دهند.
در شب دهم آذرماه این وظیفه از سوی دفتر نماینده بر دوش یکی از داروخانه دارهای شاهرودی گذاشته شد تا به صورت رسمی از این استراتژی تبلیغاتی پرده برداری شود. فرد مورد نظر آنچنان پیاز داغ را زیاد کرده بود که عملا ماجرا از قلب واقعیت فراتر رفت و به کمدی تبدیل شد.  او با هیجان و صدایی نازک و زنانه شده در حالی که با اجزای صورتش بازی می کرد و باشیطنت و گوشه چشمی روی نگاه مخاطبین درنگ می کرد، می گفت: " مردم یادتون هست که فقط یه بیمارستان شیر و خورشید داشتیم با دکتر های افغانی و هندی و دکتر جنابی معروف؟ اما حالا چی؟؟؟" سپس متواضعانه به سمت آقای حسینی که بر روی مبل در بالای جلسه نشسته بودند برمی گشت، دو دستش را بالا می آورد لبخندی می زد و می گفت آقای حسینی من از طرف مردم از شما تشکر می کنم." مردم  شاید شما ندونید اما، سال هفتاد و دو 3 تا دستگاه دیالیز اومد توی استان دو تاش رو سمنان گرفت یکیش رو داد به شاهرود. اما حالا چی؟؟؟ مرکز دیالیز رضوی و میامی و دانشگاه آزاد... تازشم مرکز دیالیز رضوی بعد از این که دیالیز می کنه یک کیسه برنج هم می ده" دوباره نامبرده به سمت آقای حسینی بر می گردد و به همان شیوه از ایشان تشکر می کند.
تقریبا هیچ چیز از قلم نمی افتد همه خدمات ارائه شده در طول سی سال گذشته از بیمارستان قلب؛ کلینیک فوق تخصصی؛ دانشگاه علوم پزشکی مسقل، کد های بیمارستانی و حتی ویزیت 4هزار تومانی کلینیک های تخصصی دولتی، در کارنامه سه ساله حسینی ریخته می شود. و او با سری پایین، متواضعانه، فقط شنونده است. برای گوینده مهم نیست که مثلا مرکز دیالیز رضوی پنج سال پیش افتتاح شده و یا استقلال دانشگاه علوم پزشکی و ارتقا دانشگاه پرستاری مربوط به قریب دو دهه پیش است. برای او مهم نیست که بیمارستان قلب و اورژانس و کلینیک فوق تخصصی مصوبات چه دوره ای است و برخی از آن ها تا قبل از شروع به کار آقای حسینی  آماده بهره برداری بوده اند. او طرح تحول سلامت قاضی زاده هاشمی را می داند ولی این حرف ها را می زند چون برای مخاطبش شعور و فهم قائل نیست و برای خودش شخصیت.

قسمت دوم:

مظلوم نمایی
حالا نوبت جناب نماینده است که پرده دوم نمایش را متواضعانه آغاز کند. او از جای خود برمی خیزد و پشت میکروفن  می رود.
او دیگر نیازی نمی بیند که از خود بگوید چون هر آنچه همه خوبان دارند دقایقی قبل در ظرف او ریخته اند. اینجا وظایف تقسیم شده است. خلاف واقع،  غیر مسئولانه گفته می شود و مسئول تلاش می کند؛ تاکید می کنم که صرفا تلاش می کند که دروغ نگوید و به همان چند دست آورد واقعی و نیمبندش بپردازد. تلاشی که گاهی کفایت نمی کند و نیز وارد کذب گویی می شود.

سید حسن از فرودگاه می گوید. از البرز شرقی و اداره کل راه می گوید و حتی انتقال این آخری پس از هفتاد سال از شاهرود به سمنان را به عنوان دست آورد معرفی می کند.  او فراموش نمی کند که از همه بزرگان شاهرود نام بیاورد و آن ها را دارای نقش اصلی در این موارد قلمداد کند او به خوبی می داند که این تواضع به جان مخاطب می نشیند و اغراقی که در پرده اول نمایش در مورد او شده است  این تواضع را آشکار تر می نماید. او از "مرحوم اخوی اش" نام می برد  و خاضعانه شرایط امروز خود را با او شبیه سازی می کند و برای منتقدینش از بارگاه الهی طلب هدایت می نماید.

تیم تبلیغاتی آقای حسینی کارش را خوب بلد است و تحت هدایت مرد پشت پرده این روزهای ستادش که در دیار وشمگیر بن کیکاووس در حال نوشتن سناریو است، با شناخت از روانشناختی جمعیتی شاهرود و میامی برای هر ذائقه ای برنامه ای تدارک دیده است. اما باید دید نقشه های مهندسی که این روزها  دیگر در پایگاه اجتماعی سابق خود جایی ندارد،  در سوم اسفند 98 بر شاخ سبز بهارستان خواهد رفت یا بر آب  روان تاریخ.