در گاه رسمی گروه خبری خورشید

تحریریه گروه خبری خورشید شاهرود

در گاه رسمی گروه خبری خورشید

تحریریه گروه خبری خورشید شاهرود

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

هزار و یک پند مدیریتی از مهندس چراغعلی جدولزاده (قسمت اول: توالت سحرآمیز)

علی رضا اسلامی | سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۲۲ ق.ظ



نویسنده: محمود حمیده


چند روزی بود که به   سفارش موکد مامان جان و اهتمام  دایی جان عزیزم، شهردار یک شهر خیلی دور شده بودم. اما خب؛ شهرداری کردن بلد نبودم. دوست داشتم ولی بلد نبودم. روز و شب؛  فکرم مشغول بود که چکار کنم تا خودی نشان بدهم. اما پیشرفتی نداشتم. کارمند ها هم که ناشی بودن من را فهمیده بودند، علیرغم این که جلوی رویم، به به و چهچه می کردند؛ پشت سرم ادا  و اطوار در می آوردند و مسخره ام می کردند. حتی یکبار مچ مسئول دفترم را درحالی که داشت ادا در می آورد گرفتم. من هم از خدا خواسته شوتش کردم بیرون و برادر زنم که بیکار بود را به جای او به عنوان مسئول دفتر معرفی کردم.
خلاصه؛ اذیتتان نکنم. اوضاع به همین وضع ادامه داشت تا این که در یک شبی که هندوانه و خربزه زیادی خورده بودم در عالم خواب با مردی نورانی آشنا شدم. آن شب، همانطور که گفتم  زیادی خورده بودم و تا دم دمه های صبح، همه اش خواب دستشویی رفتن می دیدم. در یکی از آن لحظات پر استرس در وسط یک صحرای بی آب و علف؛ ناگهان یک اتاقک یک متر در یک متر ظاهر شد، با سرعت به سمتش دویدم ولی توالت با همان سرعت از من دور می شد. وقتی می ایستادم توالت هم می ایستاد. یک قدم به سویش بر میداشتم، دو قدم از من دور می شد. دیگر کلافه شده بودم و عن قریب بود که کار از کار بگذرد. نعره ای زدم و گریه کنان و ملتمسانه، دو زانو بر زمین افتادم. اتاقک متوقف شد و به آرامی به سمتم آمد. نور درونش با نزدیک شدنش هر لحظه بیشتر می شد تا جایی که چشمانِ  من به جز نور چیزی را نمی دید. درِ توالت دیگر به جلوی صورتم رسیده بود. با عجله

  • علی رضا اسلامی

ایرانی چه می خواهد

علی رضا اسلامی | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۴۷ ب.ظ




"ایرانی" چه می خواهد؟
 نویسنده: علی رضا اسلامی

حدودا چهل ساله است. بسیار باهوش و نکته بین. سرشار از استعداد است و اخلاق برایش بسیار مهم است. کسب روزی حلال و حفظ احترام اجتماعی پله اول پولدار شدن می داند. در طول زندگی اش شغل های زیادی را نیز امتحان کرده؛ اما می گوید حتی دو میلیون تومان پس انداز ندارد و اگر 10 روز کار نکند شکم زن و بچه اش گرسنه می ماند. خیلی ها دوست دارند با او کار کنند و حقوق خوبی هم به او می دهند، اما او نمی تواند برای کسی کار کند. شان خود را بسیار بالاتر از آن می داند که برای کسی کار کند. در توجیه خود، درست یا غلط ؛ می گوید بالاخره یکی از کارهایم می گیرد و شش ماهه به اندازه یک عمر کارمندی برای دولت و یا دیگران  درآمد خواهم داشت. همسرش غر می زند و خانواده اش هم از سبک زندگی اش ناراضی هستند؛ اما نمی تواند به شیوه دیگری زندگی کند. تنها امیدش این است که با درس گرفتن از گذشته و افزودن به تلاشش هر چه زودتر صنم موفقیت را در آغوش بکشد تا بتواند رضایت اطرافیان را نیز جلب کرده و الگویی موفق از خود بر جای بگذارد.

شاید در اطراف خود کسانی را بشناسید که دقیقا مثل این دوست قدیمی من هستند. همه ما نمونه هایی از این آدم های کمالگرا را می شناسیم که سرانجام موفق شده اند و اطرافیان و جامعه خود را نیز به صورت پایدار منتفع کرده اند. همچنین مصداق های شکست خورده اش را هم در اطرافمان می بینیم که اصطلاحا سال های کوری پیری خود را در تنهایی می گذرانند و نه زنی کنارشان مانده است و نه بچه ای، خودشان هم نا امید و افسرده در انتظار مرگ نشسته اند.
حکایت "ایران" هم همین است. واضح تر بگویم خصوصیاتی که در پاراگراف اول ذکر شد، ویژگی های شخصیتی "هویت جمعی ناپیدای ایرانیان" است . این ویژگی های هویتی جمعی در برخی از ایرانیان  پر رنگ تر است. همان کسانی که جریان سازی می کنند و به اصطلاح، اسب ارابه جامعه هستند و آن را به حرکت در می آورند. در برخی دیگر بر اساس نوع تربیت خانوادگی و سطح ترشح هورمون هایشان متعادل تر و یا کمتر است. این وضعیت انحصاری کشور ما نیست. 

  • علی رضا اسلامی