در گاه رسمی گروه خبری خورشید

تحریریه گروه خبری خورشید شاهرود

در گاه رسمی گروه خبری خورشید

تحریریه گروه خبری خورشید شاهرود

گنج میدان چنار سوخته شاهرود و توزیع عادلانه آن

علی رضا اسلامی | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ق.ظ

گویی این چنار سوخته نمی خواهد دست از سر ما بردارد.حتی حالا که دامادش کرده اند هم پایش را از مجله ما بیرون نمی کشد. نمونه اش همین دیشب به خواب من آمد .خوابی که هیچ تفاوتی با واقعیت نداشت. آنقدر گیج شدم که نیمه شبی تلفن را برداشتم و با خواجه در بغداد تماس گرفته و تعبیرش را از او جویا شدم داستان خواب من و تعبیرات خواجه را حتما بخوانید.

سکه ای طلا جلوی پای من؛ روی زمین چشمک می زد. نگاهی به دور و برم انداختم؛ کسی متوجه من نبود؛ خم شدم و به آرامی آنرا برداشتم؛ خیلی قدیمی بود شاید یادگار سلسله سامانیان و یا ساسانیان شاید هم سمنانیان. آرام بدون جلب توجه آنرا در جیبم گذاشتم و به مسیرم به سمت نانوایی ادامه دادم؛ جل الخالق یک سکه دیگر جلوتر؛ و یکی چند ده متر آنطرف تر؛ مثل اینکه این سکه ها از کیف کسی افتاده باشد؛ نقطه چینی طلایی روی زمین کشیده شده بود. یعنی کیف کی آنقدر بزرگ بوده که از سوراخ آن این همه سکه بیرون ریخته است؟ مجبور شدم یک نایلون مشکی بزرگ از بقالی بگیرم و سکه ها را درون آن بریزم. نقطه چین طلا را تا میدان چنار سوخته ادامه دادم. به میدان که رسیدم متوجه شدم دورتادور آنرا با پوشش آبی رنگی بسته اند حدس زدم گنجی چیزی اینجا پیدا شده و موقع جابجا کردنش سکه ها از پشت کامیون به خیابان ریخته است. عجب گنج بزرگی بوده است. به سرعت به جایی که اولین سکه را پیدا کرده بودم برگشتم و مسیر برعکس را در پیش گرفتم. سکه پس از سکه. باید سردر می آوردم که این طلاها را کجا برده اند. پس از عبور از میدان آزادی وارد خیابان فردوسی شدم.کیسه سکه ها خیلی سنگین شده بود. فردوسی را به سمت میدان امام طی کردم. از بس برای برداشتن سکه ها خم وراست شده بودم کمرم درد گرفت. خط طلایی سکه ها جلوی شهرداری به پایان رسید. مقصدسکه هارا پیدا کرده بودم. پشت دیوار پناه گرفتم و یواشکی از میان نرده ها به داخل حیاط شهرداری نگاهی انداختم. تپه ای از طلا وسط محوطه شهرداری می درخشید و همه مسئولین شهر دورش جمع بودند. همه که می گویم واقعا منظورم همه است. صدای شهردار را از بین مسئولین شنیدم که می گفت: «وقتش است که سکه ها را تقسیم کنیم.»

ولوله ای بین آقایان افتاد و صدای بله؛ بله از میانشان به گوش می رسید. یکی از مسئولین که مسن تر از بقیه بود از دیگران خواست که در یک صف بایستند و به نوبت جلو بیایند و سهمشان را بگیرند. خودش هم یک طاس مسی را پیمانه کرد و اول از همه سهمش را درون کیسه ی بزرگی ریخت.

مسئولین یکی پس از دیگری کیسه به دست می آمدند و سهمشان را می گرفتند. لحظه ای بی احتیاطی کردم و نگاهم با نگاه یکی از آقایان گره خورد. ترسیدم که متوجه حضور من شده باشد به سرعت سرم را دزدیدم و پشت دیوار پنهان شدم. از اینجا به بعد فقط صداها را می شنیدم. صدای جرینگ جرینگ سکه ها و همهمه مبهم آدمها؛ ناگهان فریادی به هوا خواست. «پس سهم مردم چه می شود.» سکوت همه جا را فرا گرفت. دلم می خواست چهره این مرد شجاع را ببینم ولی خوف لو رفتن اجازه نمی داد.

آن کس که سکه ها را تقسیم می کرد. با صدای بلند جواب داد: «این هم سهم مردم» جمعیت از فشار خنده منفجر شد. من خوشحال از اینکه بالاخره چیزی به مردم حواله شده با آسودگی راه خانه را پیش گرفتم.

ای خواجه بزرگوار که همواره از بغداد پیدایی به من بگو آنچه که من دیده ام خواب بوده یا واقعیت. اگر خواب بوده تعبیر آن چیست و اگر واقعیت بوده چقدر از آن سکه ها به مردم حواله شده؟

خواجه خنده ای کرد و گفت: « اولا جیگر عزیز اگر کیسه طلایی که از خیابان جمع کرده ای همراهت است که واقعیت بوده و اگر نیست که خوابی دیده ای بس مهمل. ثانیا تعبیر خوابت هم این است که 1- طلا از چنار سوخته به شهرداری نیامده بلکه از جیب مردم و شهرداری به جیب پیمانکار رفته است؛ آن هم 60000000 چوق ناقابل؛ 2- اگر می خواهی بدانی که چه چیز به مردم حواله شد چشم سرت را خوب باز کن و به میدان چنار سوخته برو و خوب به المانهایی که در آن نصب شده نگاه کن.3- شبها با شکم سبک تر بخواب هم برای خودت خوب است هم اطرافیان.

خواجه این را گفت و بدون خداحافظی گوشی تلفن را قطع کرد.


نظرات  (۱)

آفرین به خواجه یک چیز دیگه هم من میگم پتوی بزرگتری بنداز شبا رو باسنت باز نشه هوا میکشه خوابای بد میبینی🤣🤣🤣

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی