همه دخترکان کبریت فروش شهر من
هر روز صبح دختر بچه ای حدودا دو سال و نیمه، در سرمای پاییز و زمستان سال گذشته ، کمی بالاتر از اداره برق در پیاده رو تنها می نشست و با پوکه های خالی ژله صد تومانی اش بازی می کرد. عابرین از روی ترحم به او پول می دادند، چیزی که او نمی شناخت و پسران بزرگتری که در خیابان گدایی می کردند بدون این که مورد اعتراضش قرار بگیرند با رندی «کش» می رفتند.
در حالی که من و شما از سوز سرمای زمستان شهرمان زیپ کاپشن ها را تا زیر بینی بالا می کشیدیم،
- ۱ نظر
- ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۱۱