روسیاه پیروز
علی رضا اسلامی | يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ
پیرمرد تا کمر درون سطل بزرگ زباله خم شده بود. تنها تکیهگاهش نوک پنجه پاهایی بود که آن هم گاهی از زمین جدا میشد. گویا تقدیرش را اینگونه نوشته بودند که همیشه یک لقمه نان حلال را به سختی درآورد. هنگامی که در سیاهی درون سطل، قوطیهای خالی روغن و نوشابه و ظروف پلاستیکی را میدید لبخندی زیبا چروکهای صورتش را چند برابر میکرد، طوری که انگار گنجی یافته است.
- ۰ نظر
- ۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۹